از شما با شما

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

Saturday, January 25, 2020

گفتگویی واقعا قابل تامل

خبرنگاراوضاع خاورمیانه درست میشود؟
نوستر موسن : منظور از درست شدن چیست؟

خبرنگارمثل اروپا ؟
نوستر موسن : خیر

خبر نگارچرا؟
نوستر موسن :چون مردم خاورمیانه وضعیت خاصی دارند که هیچ وقت تمامی نخواهد داشت

خبرنگارآیا موضوع به نفت و گاز و منابع و موقعیت خاورمیانه ربط دارد؟
نوستر موسن :خیربه ژن خاورمیانه ای ربط دارد

خبرنگارژن خاورمیانه ای چیست؟
نوستر موسن : اعتقاد به ماورا و زندگی پس از مرگ
تمام پیامبران در خاورمیانه ظهور پیدا کرده اند
حتی اگر برای اقوام دیگر هم پیامبر آمده، هیچ کس حرفشان را باور نکرده و به دنبالشان راه نیفتاده

خبرنگارمگر بقیه دنیا اعتقاد به ماورا و دنیای پس از مرگ ندارند؟ پس چرا آنها اوضاعشان مثل ما نیست؟
نوستر موسن : برخی از آنها معتقدنداما تفاوت اساسی اش میزان هزینه ای است که آنها برای زندگی آن دنیا میپردازندآنها حاضر نیستند دنیای کنونی را وقف دنیای آخرت کنند
اروپاییان از قرن ۱۷ تصمیم گرفتند قوانین حاکم بر آنها بر اساس دین نباشدآنها بی خیال عذاب خداوندی شدند و بر خلاف نص کتب مقدس و قوانین کلیسا، قوانینی بر اساس رفراندوم تصویب کردند، تا امورات دنیایشان را سامان دهند
اما مردم خاورمیانه حاضر به همچین ریسکی نیستند
آنها حاضرند قوانین قرن ها پیش بر آنها حاکم باشد، اما آخرت را از دست ندهند

خبرنگارراه حل چیست؟
جدایی دین از سیاست؟
نوسترموسنخیر
جدایی دین از سیاست، در دین مسیحیت امکان پذیر است، اما در اسلام به واسطه ی آنکه اجرای احکام شان مستلزم برپایی حکومت است، اساسا سیاسی اند

خبرنگارمستند سخن شما چیست؟
نوستر موسن :نظرات سید جواد طباطبایی که یگانه اندیشمند ایرانی در حال حاضر است.

خبرنگارپس چگونه برخی کشور های خاورمیانه سکولار هستند؟
نوستر موسن : در این کشورها هم، هر چند وقت یکبار مسلمانان برای برقراری شریعت قیام میکنند
در حال حاضر اردوغان با نظرات ایدئولوژیک خود، ترکیه سکولار را گرفتار کرده است.
از آن سو اخوان المسلمین در جای جای خاورمیانه طرفدار دارد و پی فرصت برای برقراری حکومت اسلام.

خبرنگارژن عوض میشود؟
نوستر موسن : به سختی
مردمان خاورمیانه هزاره های متمادی برای آخرت خود هزینه کرده اند
برای شیعیان چند امام آمده است؟
آخرش چه شده اند؟
هنوز شیعیان بعد از ۱۴۰۰ سال منتظرند امامی از چاه ظهور کند!
این داستان پایان ندارد

خبرنگارچه باید کرد؟
نوستر موسن : مردمانی که دوست ندارند برای آن دنیایشان زیاد هزینه کنند، باید از خاورمیانه کوچ کنند چون اقلیت اند.
در حالی که اینجا مردمانی زندگی میکنند که در غم کشتگان یک جنگ، قرن ها است عزادارند اما مصیبت های کنارشان را نمی خواهند ببیند چون فکر میکنند بهشت ارمغانی است که عزاداری آنها به بار می آورد.......

Monday, April 30, 2012


زرتشتیان ساکن در لوس آنجلس گاهنبار میدیوزرم گاه را برگزار کردند
   خانم پروین مهرخداوندی همسر روانشاد داریوش بهدینان امسال تصمیم گرفت تا گاهنباری را که همه ساله در ایران برگزار می کرد برا ی نخستین بار به لوس آنجلس منتقل کند. 
   این بانوی خیر اندیش زرتشتی گاهنبار میدیو زرم گاه را که همه ساله به نامگانه ی روانشادان مروارید نریمان و مهربان آبادان در شریف اباد یزد  با دهش نان و سبزی و گوشت و سوروگ و آش برگزار می کرد امسال با حضور و همکاری  پرشور مردم  به طرز باشکوهی برگزار کرد.
   این بانوی خیراندیش هدفش از انتقال این گاهنبار به لوس آنجلس را اینگونه بیان کرد: " دیدم در این روز عزیز بسیاری از دانش آموزان زرتشتی در کلاس اوستا شرکت می کنند. برای آنکه یکی از مراسم خوب و نیکوی دینی خودمان را عملن به کودکانمان آموزش بدهیم با مشورت با فرزندانم تصمیم گرفتم که آن را باشکوه هر چه بیشتر در این مکان و این زمان برگزار کنم". وی با خوشحالی از جمع شدن مردم در این مراسم قول داد که اگر مشکلی پیش نیاید و خدا بخواهد سال دیگر نیز گاهنبار میدیوزرم گاه را در همین مکان برگزار کند.
   اوستاهای بایسته این مراسم مردمی را آقای پرویز منوچهری انجام دادند. مردم هم از جمع شدن دورهم اظهار خوشحالی می کردند و خواهان برگزاری این مراسم و البته همکاری و مساعدت بیشتر دست اندرکاران انجمن در این زمینه با مردم بودند.









Saturday, August 13, 2011

یک خواهش از خارج نشینان


show details Aug 11 (1 day ago)
ناشناس يک نظر جديد درمورد پیام شما گذاشته است " تلویزیون های ماهواره ای (بخش نخست)و تبعات منفی آن ... " .
همکیشانی که خارج زندگی‌ می‌کنید
ترا به خدا، به این اردشیر انوشیرونی بگویید دارد بزرگترین صدمات رو با این برنامه سیاسی ماهواره به ما در اینجا میزند. این آدم که خود را نماینده دین بهی‌ و ما زرتشتیان میداند، تا این اندازه کوتاه فکر است، که آن میبدی، فقط برای بازار گرمی‌ برنامه خود و جمع کردن مشتری برای بازارچه خودش برای دلار و حقوق بیشتر جامعه ما را اینجا به خطر انداخته است، و کوته فکری مثل اردشیر انوشیرونی هم بازیچه دست اوست، ولی‌ به چه قیمتی. فرزندان ما روز به روز در شهرها و دهات امنیت کمتری دارن. تو رو به خدا به این اردشیر انوشیرونی بگویید، ما را به خیر تو امیدی نبود و نیست، شر مرسان.
ارسال توسط ناشناس به هفته نامه خبری امرداد وبلاگی برای خواندن نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی زرتشتیان در پنجشنبه, آگوست ۱۱, ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۳۷:۰

Friday, August 12, 2011

جامعه آرمانی


جامعه آرمانی شما چیست ؟
چه قدر از آن جامعه دور هستیم ؟
 نویسنده: فرشید عزتی
جامعه ارمانی یک زرتشتی  می تواند
 1- مجموعه  آرزوهای بهشتی و غیر عملی وتخیلی و اوهام وخواب خیال وآسمانی و دور از دسترس باشد مثل تخیلات  هاری پاتر  
2- می تواند اوهام و خیالی نباشد وعملی وپروژهای باشد قابل دسترسی  که دراین صورت باید واقع بین بود ، لذا برای اینکه  جامعه آرمانی زرتشنی داشته باشید  وواقعی باشید شما نمی توانید خود را جدا از جامعه کل یا جامعه ایرانی  ارزیابی کنید . جامعه آرمانی یک زرتشتی چه بخواهد و چه نخواهد وابستگی کامل با کل جامعه دارد چون هر زرتشتی  تابع قانون مدنی و قانون اساسی کشورش می باشد و همراه با کل قوانین و مقرراتی کشوری کار میکند تابع قانون کار است از کودکی تا دانشگاه تابع مقرارت آموزشی این سرزمین است ، مالیات می دهدسربازی میرود ازسرزمینش دفاع می کند و مهم تر از همه از تولد تا مرگ تحت تاثیرکل است . البته ناگفته نماند که ما خود نیز خورده مشکلات وخورده  فرهنگی مربوط به خود نیز داریم که لازم است همراه با جامعه آرمانی  کل به آن نیز اشاره ای داشته باشیم ، جامعه آرمانی جامعه ایست که همگان در آن خوشبخت باشند و این آن چیزی است که اشوزرتشت آزروی آن را داشت ، برای درک بیشتر چاره ای نیست جز شرح آن :

جامعه آرمانی من زرتشتی جامعه ایست که انسان ها در آن خوشبخت زندگی کنند و بنا برپیام گاتاها اشوزرتشت  یسنا43 بند 1   خوشبختی ازآن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد ، که در آن اندیشه و گفتارو کردارنیک و قانون اشا حاکم باشد .
  خوشبختی همگان فارغ از نژاد و جنس و رنگ و مذهب و ملیت  آرزوی زرتشت و هر زرتشتی است  . اما واژه خوشبختی بسیار عمیق است و آن هم ، همگانی آن ،  (دیگران در پیام گاتا یسنا 43 بند 1 یعنی همه ا نسان ها و گر نه می شد خوشبختی ازآن کسی است که در پی خوشبختی زرتشتیان باشد  )  ،  بنده بنا دارم تا آنجا که بضاعت دانشی ام  قد می دهد  این موضوع را بشکافم تا چه مقبول افتد :

خوشبختی دیروز
هیچ واژه  و مقوله ای ثابت و برای همیشه تعریف نمی شود ،  خوشبختی هم مثل تمام کلمات و واژه ها  سیر تاریخی و تکاملی خود را دارد یعنی در طول زمان وتاریخ مثل خواست انسان و خود ا نسان در تغییراست و آنچه دیروز بوده ، امروز تکامل یافته تر و آنجه امروز هست فردا نخواهد بود و آینده هم کامل تر و معنی ومفهوم آن چیز دیگری و بهتر می شود مثل همه دستآورد های هر انسان که در حال تکمیل و بهتر شدن است ، به معنی دیگر اگر دیروزفقط برای من که فرزند کشاورزی از یزد بودم نیازبه هیزم برای پخت وپزو گرمایش و  آب انبار برای آب مصرفی  و برای حفظ بهداشت و سلامتی  خود و خانواده و دام وپروار و گندم و نان ، بسیار مشکل داشتم و اگر برف می امد باید دعا می کردم تا سقف خانه امان پایین نیاید ویا کسی مریض نشود حتی اگر گوسفندو خرمان مریض میشدند، زندگی امان مصیبت بار میشد علاوه بر آن تبعیض های اجتماعی مذهبی جای خودش راداشت ، دست یابی به بهداشت و دکتر و  کتاب و آگاهی بسیار مشکل بود ،  امروز بجای هیزم از گاز و بجای آب انبارازآب لوله کشی و نامه ها هم که تبدیل به ای میل شده و دست یابی به اطلاعات به یک کلیک  و یا یک اشاره روی کامپیوتربدست می ایدو هزارویکی تغییرو تحول .  شاید در آن روزها معنی خوشبختی  داشتن  نان و آب و دام و سر پناهی برای زندگی بود و بس ،  اما امروز چه طور ؟
خوشبختی امروز
خوشبختی از دید انسان ها بر اساس ا ینکه در جامعه در چه مقام و جایگاهی قرار دارند فرق می کند آنکه دستی در بالا دارد خواب اروپا و آمریکا در سر دارد و تفریح اش اسکی و گلف و سوناو جکوزی است و دغدعه کار و نان وشهریه دانشکاه آزاد  ندارد و آنکه در پایین است به فکر نان و کار و اجاره و شهریه دانشکاه آزاد و تفریح او فوتبال گل کوچک توکوچه هاست ، آری ، خوشبختی این با آن زمین تا آسمون فرق داره  ، اینکه در کدام جایگاه اجتماعی باشیم دیدمان به خوشبختی فرق میکند . هر چه انسان پیش می رود وبه اقتصاد و فرهنگ فرا تر دست می یابد و هرقدر دانش اجتماعی او بیشتر می شود به همان اندازه خواست رفاهی و اجتماعی او بیشتر میشود و حق اوست که خوشبخت تر زندگی کند ،  حق اوست  اما کو کجاست وچه کسی مسئول است ؟

اما آنچه مسلم است  خوشبختی همه انسان ها در هر جایگاهی که باشد  شامل  رفاه ، آسایش ، آرامش ، سلامتی ، آزادی است  ،  اشو زرتشت به درستی از این خوشبختی سخن می گوید از آنجه آرزوی مشترک همه انسان های روی زمین  است از آنچه با انسان تغییر میکند از انچه انسان ساز است از آنچه جامعه آرمانی یک زرتشتی است 
ابزارخوشبختی و جامعه آرمانی
جامعه ارمانی جا معه ایست که همگان در آن احساس خوشبختی کنند به عبارتی خوشبختی من در گرو خوشبختی دیگران است و این میسر نخواهد شد مگر اینکه ابزار آن فراهم باشد که ابزارآن عبارتند از :
ابزار درونی انسان  که عوامل  ژنتیکی  و ترشحات درونی و ذاتی است ( جتما شنیده اید که  بعضی  افراد با وجود مال و منال فراوان باو جود اینکه همه چیز داره اما با صد من عسل هم نمیشود خوردش واحساس خوشی و شادی و خوشبختی نمی کند و عوضش کسانی که هیچی ندارند و همیشه خوش اند و همیشه احساس خوشبختی میکنند بخشی از این خصوصیات ژنتیکی و بخشی هم باورهای شاد خانوادگی و محیط شاد و انرژی مثبتی بوده که در آن بزرگ شده ).
 و اما  ابزار بیرون از انسان که درونی را هم تحت تاثیر خود قرار می دهد و پایه و اساسی است خوشبختی است : بیرونی ویژه جامعه زرتشتی  و بیرونی جامعه کل 
جا معه زرتشتی ویژگی های مربوط به خود دارد که ابتدا به آن می پردازیم تا به کل برسیم :
برای رسیدن به جامعه آرمانی باید بدون ترس و واهمه آنچه ضعف خود میدانیم واگو کنیم تا با هم اندیشی و تبادل نظر اجتماعی به دستآورد خوب وجامعه آرمانی خود برسیم  ،   
  1- عادت داریم از ادبیات تحقیر وسر خوردگی و مسخره گردن دیگران استفاده کنیم ، مثل بابا میترسه ، بابا دیونه است ، ای بابا این هم که همش میخواد خودشو نشون بده و خلاصه چندین بابای دیگه  خوب بهتره این کار رو نکنیم و اگه نقدی داری دوستانه به لحن قشنگ به خودش بگیم
2- بی تفاوتی نسبت به جامعه خودمان و عدم جضور در جمع غافل ازاینکه، جمع ، انسان سا زا ست و شما هم می توانید جمع را بسازید بیاییم با جامعه اشتی کنیم و با، جمع ، تلاشی مستمر داشته باشیم تا خود را زنده احساس کنیم و اگر نقصی وجود دارد از راه صحیح و ارام و با زبان گرم وصمیمانه واگو کنیم تا پذیرفته شود
3-توان نقد پذیری خود را بالا ببریم حتی اگر توهینی می شود عصبانی نشویم و قضاوت را به عاقلان واگذارید و حق مخالفان خود را حتی اگر اشتباه میگویند ارج گذاریم گوش دهیم و پس از شنیدن قدم به قدم اگر لازم باشد نقد کمید
4- انجمن گریز و یا سازمان گریزیم وهیچ گونه تشکلی را نمی پذیریم و یا بزور میپذیریم تازه فخر هم میکنبم که من عضو هیچ انجمنی نیستم پس حق دارم هرچه دلم خواست به انجمن و سازمان خودمون  بگم و بجای فدر دانی توهین کنم  و همیشه از جامعه خود ظلبکاریم بدون اینکه حتی قدمی برداشته باشیم .
5- نقد را بر اساس شایعه و بدون تحقیق وبررسی با زبانی تند طوری بیانش می کنیم که نه تنها به دل نمی شیند بلکه باعث دلگیری و لج بازی هم می شود وباید درنقد منصف بود .
6- عادت داریم همیشه کلمات را جمع ببندیم  مثلا بابا این انجمنی ها همه شون بی ... و این یزدی ها همه و یا این کرمانی ها  همه شون  ... ندارن ، این جمع بندی جز یاس و ناامیدی چیزی به دنبال ندارد و استدلالی کاملا بی منطق است نمی شود همه مردم  دزد و بی فرهنگ و لج باز باشند .
7- بعضی از ما خورده دیکتاتوری را با خودمون داریم و فکر میکنیم عقل کل هستیم حال اینکه با بحث و شرکت در جمع می توانیم خود را محک بزنیم و به نقاط ضعف خود پی ببریم .
8- منابع مالی و داریی جامعه نسبتا خوب است اما مدیریت خوبی برای استفاده بهینه از ان را نداریم
9- از انجمنی ها و سازمانی ها هرکی هرجا توجامعه کار می کند هم توقع داریم خودش را دست کم نگیرند به هم احترام بگذارند تا مردم هم یاد بگیرند ارج گذاری لازم است .  
 امید است با نقدی جانانه خود را اصلاح کنیم تا به جامعه آرمانی خود نزدیک شویم  جامعه ما لایق برترین هاست .
واما آرمان اساسی ما نمی تواند جدا از کل باشد و اما جامعه ارمانی کل که تاثیر گذار اساسی است :
1-  اقتصادی درآن جامعه آرمانی
الف : تولید ملی ودرنتیجه تولید سرانه که از تقسیم کل تولید ملی بر جمعیت آن کشور محاسبه می شود در دنیا شاخص باشد ویا در مرتبه بالای رتبه بندی جهانی باشد . یعنی تولید وصنعت حرف اول را بزند .
ب :در آن جامعه آمار بیکاری در کمترین حد استاندارد جهانی باشد و فقر و گرسنگی و تن فروشی واعتیاد ، ریشه کن شده باشد .
ج : تبعیض اقتصادی یعنی فاصله طبقاتی در آن جامعه  به حداقل خود رسیده باشد .
د: در آن جامعه حداقل معیشت زندگی پوشاک و غذا و مسکن  برای هرفرد فراهم باشد تا انسانی برای معیشت برده انسانی دیگرنشود
ه : در آن جامعه از آخرین پدیده های تکنولوژی و مدیریتی که دستآورد بشری است  در هر کجا که باشد برخوردار باشد تا در زمان حیات خود از زمان به شکل بهینه استفاده کند .
م: در آن جامعه اوصول و مقرراتی باشد تا به طبیعت و چهارآخشید وبه حق و خقوق حتی حیوانات تجاوز نشود وبه آیندگان هم بیاندیشیم .  

2-  سیاست در آن جامعه آرمانی
الف : همه افراد از هرنوع مسلک و مرام و مذهب در آن حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را داشته باشند و آزاد باشند که هر مفام سیاسی که بخواهند بشوند و یا حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را بدون هیچ محدودیتی داشته باشند .
ب : همه شهروندی بتوانند با مشارکت سیاسی (همازوری ) در سرنوشت خود دخالت مستقیم داشته باشند و آزادی نقد هرنماینده و وکیل و وزیری و مقامی جایز باشد .
چ : حق عزل و نصب نماینده قانونی خود را هر وقت و هر زمانی که لازم باشد با مشارکت جمعی و یا خرد جمعی خود قابل عزل و نصب فوری باشد تا نماینده ای بر اساس فول و قرار و وعده ها نیاید و چهار سال خیالش راحت باشد که عزلی در کار نیست.
د : حق آزا دی کامل بیان و انتشار اندیشه ای را بدون هیچ گونه محدویتی و منع قانونی داشته باشد و این رکن اصلی و اساسی کنترل مدیریتی بر یک جامعه آرمانی است این خود پایه شفاف نمودن آرمانی بودن و یا نبودن است .( آزادی کامل روزنامه و رسانه های ملی و نقد آن )
هه : تمام ادیان و گروه ها و احزاب در این جامعه آرمانی آزادند تا حق بیان و انتشار اندیشه را داشته باشند و درپیروی از مرام و مسلک خودآزادند و هر گونه تبعیض مذهبی و قومی و نژادی و جنسی ممنوع و محکوم است .
ی : در جامعه آرمانی من ، زندان و شکنجه و  اعدام وجود ندا رد ، تمام مجرمین بیمارند و بیماری آن ها ناشی از این اجتماع است که اجتماع باید خودش را از بیماری نجات دهد ، عقده های فراوان ناکامی ها و سرخوردگی و تحفیرهای اجتماعی باعث شخصیت ناسالم و سبب ساز جرم هستند این موارد باید اصلاح شوند هیچ انسانی خلاف کارو مجرم بدنیا نمی آید این  جامعه است که به او شکل می دهد و اگرجامعه ای سالم بشود جرم خود به خود از بین میرود .
م : برابری حق و خقوق زنان و مردان وقوم و ملیت ها



3- از نظر فرهنگی و اجتماعی
در این جامعه آرمانی ، انسان بودن و انسانی زیستن وحرمت انسانی را حفظ کردن حرف اول و آخر است و هر نوع تبعیضی منع ومحکوم است  و اینها میسر نخواهد شد مگر انکه افراد جامعه تک تک از دوران بچگی تا بلوغ ، آموزش صحیح انسانی را دیده باشند و احترام به همنوع را با هر مرام و مسلکی آموزش دیده و پذیرفته باشند .
ارتقاء و رشد فرهنگ اجتماعی هم با آزادی کامل تبادل نظری و تبادل فرهنگی میسر است
باید بنیان آموزشی و فرهنگی این جامعه بر اساس ارزش های انسانی اندیشه  و گفتار وگردار نیک بنا شود 
  
حالا چقدر از جامعه آرمانی دور هستیم ؟
اگه کارومسکن و پوشاک و حقوق مناسب نداریم  از جا معه آرمانی دور هستیم
اگه  در آن ، خدمت به انسان ، شادی بخش و ارزش نباشد ،  ملاک ارزش انسانی فقط سود وسرمایه  باشد تا انسانیت ، آن جامعه آرمانی نیست
اگه در آن  آزادی  نباشد  ، پس فکر کردن ممنوع  است ،  بیان برای تبادل اندیشه ممنوع ،آدم است و بیان و زبان و چراها  که آن هم ممنوع یعنی آدمیت ممنوع  پس باورها غیر قابل تغییر و غیر قابل رشد  ، ودر نتیجه کم رنگ و پر رنگ شدن آزادی یعنی دور و نزدیک تر شدن به جامعه آرمانی است .
 دوری و نزدیکی ما به جامعه آرمانی علاوه بررعایت موارد فوق دیگر شاخص های هشدار دهنده هم هستند :
  شاخص هایی نظیر  ،   شاخص بیکاری ،  شاخص تولید ملی، شاخص درآمدملی،  شاخص فقرو اعتیاد ، شاخص شادی  ، شاخص تولید فکر یا تولید کتاب  ، شاخص سران مطالعه روزانه ، شاخص ثبت و اختراع  ،شاخص بهداشت عمومی،  این شاخص ها و شاخص های دیگر کاملا نشان دهنده این است که ما به جامعه آرمانی نزدیک می شویم یا دور اندازه گیری دوری و نزدیکی بسیار ساده و آسان و بر حسب ارقام واعداد و تعدای از اقلام کاملا دست یافتنی است که هرزگاهی فعلا هم در سطح جهان براورده و منتشر هم می شود و قابل بررسی است .

 زندگی پر از آسایش ، آرامش ، تندرستی ، آزاد و خلاصه خوشبخت ( جامعه آرمانی ) را برای همگان در سرتا سر دنیا  آرزومندم .ایدون باد

پیش به سوی جامعه آرمانی
خواستن توانستن است
 زین همرهان سست عنصر د لم گرفت         شیرخدا ورستم دستانم آرزوست                             

Saturday, March 18, 2006

پاسح دیروز به امروز


سردبیر ارجمند هفته نامه امرداد
جناب آقای بابک سلامتی
ماه هاست که از امرداد دور هستم .ماه هاست که از هرچه عشق و امید و آگاهی است دور مانده ام . اما زیاد هم ناراحت و ناخوش نیستم چرا که ماه هاست شاهد آنم که مردم آزاده جهان چگونه بدون نگرانی های کوچک و بزرگ با داشتن کمترین امکانات خوشحال و شاد و راحت زندگی می کنند. هرچند بر کشتی شکسته هایاس سوار شده باشند و به بردگی سفیدپوستان ینگه دنیا درآمده باشند.
حرف های ناگفتنی بسیاری برای گفتن دارم اما باز هم ترجیح می دهم بماند برای بعد .. حرف ناگفته را همیشه می توان گفت .
بابک عزیز نه می خواستم و نه می خواهم که هرگز در اموری که من مربوط نمی شود بیندیشم و یا اظهار نظر کنم . اما گاهی وقت ها جریاناتی خاص قدرت سکوت را از انسان می گیرد. پیش از هر چیز از صبر و تحملی که در خواندن این نامه از خود نشان خواهی داد سپاس گزاری می کنم . و صد البته از زحماتی که برای منافع عالیه مردم زرتشتی می کشی قدردانی می کنم . اما به خودم حق می دهم تا مثل همیشه کمی تند تر از بقیه بروم و چیزهایی را بر قلم آورم که دیگران گاهی ازنوشتن آن پرهیز می کنند.
مستقیم و بدون مقدمه به اصل مطلب می پردازم . لازم می دانم تا ذکر کنم همه این تراوشات ذهنی مشوش ، نتیجه مطالب تکراری و نخ نمای مهاجرت است که در چندین شماره امرداد به چاپ رسیده و احتمالا ادامه هم خواهد داشت .
البته آنچه بنده برای شما و به خیال خودم برای جامعه زرتشتی به جا گذاشتم آنقدر کم ارزش بوده که به ناچار مجبورشده اید تا از اساسی ترین خطوط فکری مان( من و شما) عدول کنید و آنچنان که در شماره های اخیرتان پیداست در دامان آلودگی هایی بیفتید که سردبیرهمیشه بیدار امرداد ،خانم آتوسا دینیاریان اشاراتی گذراو دلسوزانه به آنها داشته است . هر چندناگفته پیداست که کافی نبوده و نیاز به شرح بیشتری دارد .
اگر گمان می کنید مهاجرت منفی است چرا در باره مهاجرت زرتشتیان در طول سالیان بسیار درازسخن نمی رانید.آِیا می توان ادعا کرد که مهاجرت زرتشتیان از ایران به هند باعث از میان رفتن و انحلال فرهنگی آنان شد و ضربه بزرگی به زرتشتیان ایران زد؟ آیا می توانید زمانی را تصور کنید که مانکجی هاتریا به ایران آمده بود و در سراسر ایران تنها پنج هزار زرتشتی را یافت؟ فکر می کنید اگر شما آن موقع زنده بودید خدا را شکر نمی کردید که تعدادی از زرتشتیان به کشوری آزاد مهاجرت کرده بودند تا بمانند و بعد از چند قرن به کمک زرتشتیان ایرانی بیایند که زندانی استبداد قاجار و حکومت های کاملا دینی اسلامی پیش از آن شده بودند؟
آیا می دانید یکی از بزرگ ترین مهاجرت های زرتشتیان ، مهاجرت آنان در سده اخیر از روستاهای یزد و کرمان و کاشان بوده است به تهران؟ شاید ذکر این مطلب در اینجا تعجب شما را برانگیخته باشد اما به شما قول می دهم اگر بخواهید بیشتر در این باره بدانید مطالبی تاریخی ، شگفت انگیز و جالبی را در این باره برایتان بنویسم.
بر اساس همین نظریه است که فکر می کنم چاپ مطالب وهن آمیز و کانالیزه شده ای که اخیرا بر علیه مهاجرت در امرداد چاپ می شود بیشتر از آنکه از سیر مهاجرت بکاهد می تواند از اعتبار امرداد بکاهد. در آگاهی و دلسوزی شما نسبت به جامعه و دین زرتشتی یک لحظه هم تردید نداشته ام و ندارم اما چیزی که ناراحتم می کند رخنه آلودگی است آنهم توسط دست هایی که همه دارد یکی یکی از آستین آنانی که تا دیروز سایه امرداد را با تیر می زدند بیرون می آید. بابک جان شاید به شما بگویند آن دشمنی ها به خاطر شخص جمشید کیومرثی بود و ما امروز دیگر مشکلی با امرداد نداریم.خیلی خوب درست اما چطور می توانند مطمئن باشند که مشکل ندارند؟ و چرا ندارند؟
باید مواظب بود تا هفته نامه ای که قرار بود با درک درست از شرایط و مسایل دست به قلم برد و تنها به منافع جامعه زرتشتی و ملت ایران فکر کند ، قلم را به دست کسانی ندهد تا مثلا برای پاک کردن اتهاماتی که به مدیریت جامعه زرتشتی و مدیریت کلان جمهوری اسلامی برمی گردد انگ هایی را متوجه مهاجرانی کنند که اکثرا به خاطر نبود آزادی های فردی و اجتماعی چه در زمینه اقتصادی چه سیاسی چه فرهنگی و دینی دست به دامان مهاجرتی ناخواسته زده اند و مهاجرت را به عنوان تنها راه باقی مانده انتخاب کرده اند
برای آنکه بیشتر به اصل مطلب پی ببرید از شما دعوت می کنم به آخرین نوشته ام در زمینه تبعیضات در شماره یکصد و چهارم امرداد مراجعه کنیدمی گویند که هایاس مانند همان دلالان برده زرتشتیان را به آمریکا می کشد تا از آنها بیگاری بکشد. اما اگر شما بدانید تعداد کلیمی ها و مندایی ها و مسیحیانی که از این طریق مهاجرت می کنند ده ها برابر زرتشتیان است ، چه پاسخی دارید؟ می گویند جمهوری اسلامی از خدا می خواهد تا همه اقلیت ها از ایران بروند و آنوقت همه یکپارچه باشند و هر کاری می خواهند بکنند. آیا جمهوری اسلامی امروز هر کاری دلش می خواهد نمی کند که باید منتظر رفتن این چند نفر زرتشتی از ایران باشد؟
من فکر می کنم بیشتر از آنکه زرتشتیان باید نگران مهاجرت باشند ، جمهوری اسلامی و دولت مردان بی سیاستش باید نگران باشند که با مهاجرت فله ای اقلیت ها از ایران به دنیا ثابت می شود که حکومت گران متعصب و بنیان گرای اسلامی نمی توانند در برابر خواست اقلیت های دینی تساهل پیشه کنند و در نتیجه بیشتر اقلیت ها چه دینی و چه سیاسی و حتی قومی ، راه مهاجرت را در پیش گرفته اند.
بله! جمهوری اسلامی باید نگران باشد که زرتشتیانی چند، در سالهای آینده در همه نقاط دنیا وجود خواهند داشت تا تعدادی دیگر از مردم دنیا را با دین و فلسفه پیامبرشان آشنا کنند . جمهوری اسلامی باید نگران باشد که شاید تا چند سال دیگر نمی تواند بگوید نماینده ای در مجلس شورای اسلامی اش دارد که نام نماینده زرتشتیان را یدک بکشد . بر اساس این نگرانی است که به انگار بنده، بنا به اراده و خواست هایی بیرون از جامعه زرتشتی با دادن وعده وعید هایی که صدایش تا اینجا هم رسیده است و سردبیر اسبق امرداد آن را آلودگی خوانده بود ،امردادیان تازه کار مجبور شده اند به کمک همان نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی شان ماله را برداشته و سعی کنند تا همه کاستی ها و تنگناها و نادانی ها را لاپوشانی کنند
از حرف های کورش وفاداری و از توهین هایی که به مهاجرین کرده بود چیزهایی شنیده ام و البته هنوز نخوانده ام، اما با همین چند جمله ای که از طریق تلفن شنیده ام غصه خوردم . بابک جان ! خوب می دانستی که من هم در میان همین مهاجران بوده ام . شاید این را نمی دانستی که حتی با همین آقا ، همسفربودم .حتی سه چهار روز خانه مان بود و مهمان ناخوانده! که هنوز خانه ای دست و پا نکرده بود راهی سفری شده بود که خود نمی دانست چرا؟
آیا آن قدر اندیشه هاتان روشنایی یافته که همه چیز را درست و راست می انگارید.آیا از یادتان رفته که می توان با یک ایمل چند دقیقه ای و تماس کوتاهی با بنده سراپا تقصیر بخشی از حقایق را ، اما از نوع دیگرش سراغ گرفت؟ می ترسیدید که شاید تصمیمتان عوض می شد و آنوقت برای نگرانی دیگران احترام قائل نمی شدید
شاید متوجه یک نکته بسیار ریز نشده اید . همه می دانستند که من همراه این گروهی که آقای وفادرای توصیفشان را آنگونه کرده بوده هستم .آیا هیچ به این موضوع اندیشیده اید که اگر مدیر مسئول شما قمار باز بوده و همیشه در قمارخانه های اتریش پرسه می زده خوانندگانتان در دل نمی گویند :وای به حال نشریه تان و وای به حال وزرات خانه ای که نمی داند مدیر مسئول یکی از نشریاتش کجاست و چه می کند.
ما در اتریش گدا ندیدیم. معتاد به مشروب دیدیم اما گدا نه! حالا گدای پالان دار و خردار کجا بوده ؟ خدا می داند! معمولا در چنین شهری اگر کاری به کار کسی نداشته باشید کسی حتی نگاهتان هم نمی کند. مگر اینکه این آقای کوروش خان که حتما معلم اخلاق و دین هم هست و هیچوقت نمازش قطع نمی شود . از گدا توقعات دیگری داشته است
همه خانم هایی که در طول سفر چند ماه مان به اتریش با ما بودند همگی انسان هایی شریف بودند و هرگز برای عیش و نوش و عشرت به کازینو نمی رفتند. علتی که این آقا از دست کازینو شاکی است ممکن است حسرت پول هایی باشد که همسرشان در قمارهای هر شبه می باختند . برای اینکه حقیقت را بیشتر دریابید می توانید با تعدادی از مردان جوان که همراه همسر کورش وفاداری به کازینو می رفتند تا پشت دستشان بازی کند تماس بگیرید
واما آنچه برایم بسیار گران آمد و به نوشتن مجبورم کرد ، چاپ نقطه نظرات سردبیر امرداد، آتوسا دینیاریان در گوشه ای در پایین یکی از صفحات امرداد به نحوی بود که اصلا شایسته مقام و منزلت وی نبود . اگرچه به قول خودش چاپ نامه ای در هر کجای امرداد خودش افتخاری است. ولی عجیب تر از آن چاپ جوابیه ای به ظاهر ابلهانه بود که به نام از شما تعجب می کنم در پاسخ به آتوسا چاپ شده بود. می گویم به ظاهر ابلهانه چون مطمئن هستم نویسنده پاسخ نامه نه تنها ابله نیست بلکه برعکس با زرنگی خاصی ، خوانندگان را ابله فرض کرده و با طرح مطالبی سعی در واژگونه نشان دادن واقعیتی به نام استقلال کرده است که بارها و بارها در جلسات متعدد امرداد مطرح شده بود و همه بر سر ماندن بر آن سوگندی جاودانه خوردیم .
شما را چه می شود؟ یادتان رفته روزها و شب هایی را که به امید ایجاد تغییری کوچک در جامعه بی تفاوت زرتشتی پای دستگاه لعنتی کامپیوتر می نشستیم؟ یادتان رفته جر و بحث هایی که بر سر استقلال امرداد می کردیم. یادتان رفته حتی آگهی های دولتی را به خاطر اینکه می ترسیدیم به نوعی به استقلالمان صدمه بزند نمی پذیرفتیم؟ یادتان رفته چه حرف هایی را که به خاطر کارهای طاقت فرسایی که می کردیم پشت سرمان می شنیدیم و باز هم به کارمان ادامه می دادیم. شاید باید خدا را شکر کنم که اینگونه تمام شد و نه با تغییر رویه و معامله برای ارتقاء کمی و کیفی امرداد و بروبچه ها . یادتان رفته هیچ کس فکر نمی کرد این امرداد شاید به خاطر تحمل زحمات و مشقات زیادی که بر جان خریده، پا برجا مانده - که اصولی ترینش استقلالش بود – و نه وابستگی اش به حکومت وآن حرف های مزخرفی که توسط اشخاص معلوم الحال شایع می شد
بابک جان من هرگز یادم نمی رود روزها و شب های طاقت فرسایی را که تنهای تنها و فقط به امید پابرجایی و استواری جامعه زرتشتی برای هر شماره امرداد از هیچ چیزی فرو گذار نمی کردم . البته در سخن نخستی که به بهانه سالگرد امرداد نوشته بودی تمام مشکلات را در تا کردن و پست کردن دیده بودی که فقط می توانم بگویم چنان نبوده و نیست و شاید قسمت سرگرم کننده اش آن بوده وگرنه مشکلات در جاهای دیگری بود که یکی یکی حل شد و دست آخر به صورتی درآمد که همه چیز آماده چاپ رنگی بود
یادتان باشد روزهایی بوده که امرداد را تنها با خون دل چند نفری از جمله آتوسا دینیاریان به جای فیلم و زینگ و چاپی که شما امروز شاهد آنید بر روی کاغذ کالک کپی می کردیم و با هزار دردسر فیلم ها را به روی آن می چسباندیم ووو
همین صفحه آرایی که سال پیش تازه آغاز کارش بوده است در تمام سال های پیش از آن با سختی و مشقت به آنجایی رسیده که شما هنوز پس از یک سال کار و تلاش نتوانسته اید ذره ای از طراحی اش را تغییر دهید. معنی این حرف ها خدای نکرده این نیست که بخواهم چیزی از قدر زحمات شما کم کنم بلکه تنها به خاطر آن است که می خواهم قدر کارهای انجام شده را بیشتر بدانید. قدر اندیشه های گذشتگان را بیشتر بدانید و مقام و منزلت استقلال را بیش از پیش برای دوستان جدیدمان بازگو کنید در این میان از دوستان قدیمی اما فرصت طلب غافل نشوید
گفتم استقلال، بله! همان استقلالی که به نظر می رسد امروز دیگر هیچ کس معنای آن را نمی فهمد. بدتر آنکه حتی دبیران قدیمی آن هم دانسته و یا ندانسته معنای آن را فراموش کرده اند و به همین خاطر به جای یادآوری مقام و منزلت سردبیر اسبق امرداد و اصلاح مسیر باز هم بر مشی جدید پای می فشارند و بدتر از همه چیز آنکه در عوض، نامه کسی را چاپ می کنند که تظاهر می کند هیچ وقت چنین کلمه ای به گوشش نخورده و در حالی که سعی می کند به عمد در جاده خاکی براند چنین وانمود می کند که اصلا جاده ای وجود ندارد چه برسد به اینکه اسفالته باشد. آیا توقع دارید آتوسا به چنین نوشته ای پاسخ دهد؟! و مثلا کلمه آلودگی را نبش قبر کند؟
نمی دانم چند نفر یادشان مانده همین پارسال بود که انجمن زرتشتیان تهران از خیر سر کمکی مالی و دولتی ،مبالغی را به همه سازمان های زرتشتی اختصاص داد. به بنیاد جمشید هم یک میلیون تومان اختصاص داده شده بود . چکی به همین مبلغ هم صادر شده بود. اما پیش از آنکه کسی بگوید:« امرداد استقلالش را از دست داد»، تلفنی ضمن تشکر از ریاست وقت انجمن عدم تمایل خود را برای گرفتن چک مربوطه به ایشان اطلاع داده و عذر خواهی کردم . بلافاصله خبر مربوطه را نیز با ذکر اسامی همه ارگان هایی که مبالغ را دریافت کرده بودند به آگاهی همه زرتشتیان رساندیم. آخر آن موقع سودای پول هنوز نداشتیم . دوست داشتیم با دست خالی به مبارزه با انگره هایی برویم که هر یک خودشان را به گونه ای ظاهر می کنند
راستی هیچکس فهمید ما آن پول را نگرفتیم ؟ و آیا امروز هیچکس می فهمد چرا ما آن روز آن پول را نگرفتیم؟ آیا فکر می کردیم انجمن زرتشتیان تهران آلوده است و ممکن است آلودگی اش دامان ما و امرداد را هم بگیرد! خیر ! آلودگی در« گرفتن» بود و در «خواستن» وگرنه بیچاره انجمن که مشکلی نداشت . مشکل در قیمت و بهایی بود که قرار بود پس از آن «خواستن» و پس آن « گرفتن» بپردازیم . ما آنقدرها استطاعت نداشتیم
آیا کسی می داند که چرا از همه کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی درست و حسابی گرفتیم و با افتخار هم گرفتیم اما از انجمن زرتشتیان تهران که شاید نزدیک تراز مادر به ما بود نگرفتیم ؟
بابک جان از شما انتظار می رود پیش از هر مطلب دیگری و حتی در«سخن نخست» آلودگی را برای این دوست محترم و همه دوستان خواننده ترجمه کنید.پول های زیادی بود که در طول دوران خدمتگذاریمان به مردم به ما پیشنهاد شد و هر یک را به دلایلی ریز و درشت نگرفتیم
همه را به این سبب که« آلوده» نشویم. و من مطمئن هستم که امروز همه بی غرض های صحنه اجتماعی و سیاسی زرتشتیان ایران اعتقاد دارند که هیچکس نتوانسته تا به آن روز ما را« آلوده» کند
امرداد از ابتدای کار تا امروز که نوبت به شما رسیده دو سردبیر داشته که با انواع و اقسام پیش داوری ها و قضاوت های ناعادلانه روبرو بوده اند و هرگز هم خم به ابرو نیاورده اند. اما تنها مسئولیتشان را تا آخرین لحظه به انجام رسانده اند و خوشحالم که با وجود همه مسایل آتوسا همچون مادری دلسوز درست در شرایطی که زندگی کودک خردسالش را در خطر دید به صدا درآمد و تعجب خانم خواننده گرامی امرداد را برانگیخت
حفظ استقلال امرداد همانگونه که همه شما را می شناسیم در باره شما هم به عنوان سومین سردبیر امرداد نیزصادق است
اما خواهشی دارم که دست آنانی که قصد استحمار این مردم را دارند باز نگذارید. تا به امید یزدان پاک ثمره سال ها کوشش و تلاش این حقیر و جمع زیادی از دین باوران زرتشتی از جمله خود شما بدون کوچک ترین خدشه ای باقی بماند
ارادتمند شما
صاحب امتیاز و مدیر مسئول سابق امرداد
جمشید کیومرثی